سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق و مهربانی


88/8/9 ::  12:35 عصر

بهت حسودیم شد ،‌چقدر خدا هواتو داره دلت خواست بری مشهد ، چه زود خدا جوابت و داد ،هرچند  تو این چند روز حرفهای چرند زیادی زدم ولی خیلی خوشحالم که قسمتت شد که بری مشهد ولی برای خودم خیلی ناراحتم ، حالا که رفتی کاملا وابستگیم رو بهت با تمام وجود حس کردم ،بازم با تاکید بیشتر فهمیدم که زندگی بی تو اصلا برام معنا نداره ، اصلا حیرونم و هدفی ندارم ، نمیتونم کاری انجام بدم دیگه داشت میزد به سرم که چهارشنبه شد بنا به قولی که به تو دادم روز حرکت به سمت تو، ولی شدیدا گرفتار شده بودم از طرفی نمیدونستم که می تونم خودم و بهت برسونم یا نه آخه این هشت هشتی باعث شده که همه راه بیفتن برن اون طرفا ، خلاصه راه افتادیم و در نهایت ناباوری هنوز وارد ترمینال نشده یکی یواشکی گفت مشهد بعد از چونه و صحبت بلیط 4تومنی را 6 تومن پول دادم ولی انصافا می ارزید چون هم معطل نشدم هم بلیط معمول 12 تومن و 11 تومن بود. اومدم مشهد. روهم رفته خیلی خیلی خوب بود همه چی به موقع و کامل ،‌اومدن احمد نژادم اگه برا راننده تاکسیا بد شده بود برای من که خیلی خوب شد و باعث شد سر فرصت به کارام برسم کیف کنم و به وقتشم برسم . خوب دیگه فقط نگران برگشت بودم و به موقع رسیدن ، حق بده نگران باشم تو این شلوغی که شنده ایم و امروز هم خوندم که رکورد جمعیت شکسته شده بود ، بلیط برگشت نداشته باشی نگران میشی دیگه ، خیلی ناراحتم که اجازه خرید ندادم ولی جبران میشه اینشالله . به موقع رسیدنمونم حتی تا مرز چند دقیقه جالب بود ، بماند که تو ماشین سخت گذشت و لی درکل بسیار خوب بود زهرا هم که کمال همراهی رو داشت خوب بازم خدارو شکر و باز هم خدا رو شکر
نویسنده : ع م

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
5885


:: بازدید امروز :: 
6


:: بازدید دیروز :: 
20


:: درباره خودم ::


:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

عشق و مهربانی

:: صفحات اختصاصی ::

خصوصی

:: وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: مطالب بایگانی شده ::

حدف دل از زبان شعر
مهر87
ابان87
بهمن87
آذر87
فروردین88
اردیبهشت88
تیر 88
مرداد88
آبان88
بهمن88
اسفند88
فروردین 89
اردیبهشت89
خرداد
تیر ماه 89
مرداد89